اطلاعیه
بسته ویژه راهیان نور
کیف ویژه راهیان نور ( طرح لباس خاکی)

جديدترين محصولات
منو اصلي
خبرنامه
جهت عضويت درسيستم اطلاع رساني سايت ايميل خود را وارد كنيد.
پس از ارسال، ایمیلی براي شما فرستاده می شود ، که شما باید روی لینکی که در ایمیل هست کلیک کنید تا عضویت شما تایید گردد .
خاكريز

رفته بودیم جنازه شهدا را بکشیم عقب. از موانع که گذشتیم رسیدیم به اولین شهید.

حاج مهدی گفت : «این رو ول کنید، بریم جلوتر.»

 چند تا از شهدا را برگرداندیم عقب که دشمن متوجه شد و شروع کرد به تیراندازی.

 مجبور شدیم برگردیم عقب.

 بعدا فهمیدیم آن جنازه اول برادر حاج مهدی بوده.

توصيه مي شود ...

زنده باد كميل زنده باد كميل


۱ جلد كتاب
۲۹,۰۰۰ ريال
پديد آورنده : محسن مطلق
انتشارات : سوره مهر
[ بازديد : ۹۴۷۲ بار ]

معرفی کتاب: كتاب زنده‌باد كميل، از مجموعه كتاب‌هاي «خاطرات»، با موضوع «جنگ ايران و عراق» است كه محسن مطلق آن را به رشتة تحرير درآورده است. خاطراتي كه مطلق در يك دفتر نگاشته و چندسالي را در صندوقخانه خانه نگه داشته. اكنون خاطراتش را منتشر مي‌‌كند تا همه، گرد و خاكي را كه گردان كميل به پا كرده، بخوانند.
گردان‌هاي لشكر، بعد از آزادسازي فاو يا به مرخصي رفته بودند و يا در پادگان مشغول راز و نياز و مناجات بودند. گردان كميل هم يكي از همين گردان‌ها بود كه بعد از يك سال دوباره تشكيل شده بود با شنيدن اين خبر بچه‌هاي قديمي گردان از گوشه و كنار بيدار شده و جمع باصفايي را راه انداخته بودند، فرماندهي گردان كميل با برادر شاهسوند بود. اين گردان هفتاد و پنج نفري يك جمع صميمي را تشكيل مي‌داد. گردان كميل چند صباحي را در پادگان دو‌كوهه منتظر عمليات مي‌ماند و بعد از مدتي مأموريت پدافند خط مهران به گردان كميل محول مي‌شود و افراد گردان سربلند از اين عمليات و با دادن چند شهيد و مجروح به اردوگاه بر مي‌گردند.
محسن مطلق در سراسر كتاب از گردان كميل مي‌گويد: از صميميت و اخلاص، نيايش‌ها و مناجات‌هاي شبانه، دلاوري‌ها و ايثارها، مأموريت رفتن‌ها و برگشتن‌ها، آموزش ديدن‌ها، شوخي‌ها و خنده‌ها، ضجه‌‌زدن‌ها و توسل‌ها، پرپرشدن و به ديدار حق شتافتن افراد گردان، همچنين از اقامتشان در اردوگاه كرخه، اردوگاه كارون، بهمن‌شير، سنگر و چادرها، و از نخلستان‌ها هم مي‌گويد.
در آخر هم افسوس مي‌خورد كه چرا به ياران شهيدش، به هم‌رزمان و به دوستانش نپيوسته، به همين دليل قلم به دست مي‌گيرد و ياد آنان را زنده نگه مي‌دارد.


گزيده متن «... مهدي صابري لقمه‌هايش را مي‌شمارد؛ شب‌ها بيشتر از هفت هشت لقمه نمي‌خورد، تا سحر، راحت‌تر، بيدار شود، بعضي‌ها هم اصلاً شام نمي‌خورند. مردم شهر، در طول سال، فقط ماه رمضان است كه براي سحر بيدار مي‌شوند؛ آن هم براي خوردن سحري؛ اما مردم اينجا، هر سحر، بيدار مي‌شوند اما نه براي خوردن سحري بلكه براي...»

امتياز :